هر وقت یک نفر از راه طمع کار خلافی میکند یا به مال کسی دست درازی میکند میگویند «آقا گرگ عیدت مبارک».
روباهی همیشه در باغ خربزه میرفت و به باغبان خسارت میزد. روزی باغبان تله گذاشت و مقداری گوشت هم در آن تعبیه کرد. روباه چون گوشت را سر راه خود دید فهمید که به همراه آن تلهای هم هست. جرأت نکرد به گوشت نزدیک بشود، برگشت. در راه برخورد کرد به گرگ به او سلام کرد و پس از تعارفات معمولی گفت: «رفیق عزیز چرا پژمردهای»؟
گرگ جواب داد: «دو روزه غذایی فراهم نکردهام».
روباه گفت: «من در این جالیز غذای بسیار خوبی تهیه کردهام اما از بخت بد از خوردن آن محرومم».
گرگ پرسید: «چرا!»
روباه گفت: «من امروز روزهام نمیتوانم روزهام را باطل کنم».
گرگ گفت: «پس به من نشون بده». روباه گرگ را در مقابل تله برد.
همین که گرگ گوشت را به دهن گرفت ریسمان تله حلقش را فشرد و دهنش باز ماند. روباه فوری پرید گوشت را از دهن گرگ گرفت و بلعید. گرگ با صدای خفهای گفت: «تو که روزه بودی!»
روباه جواب داد: «الان ماه را دیدم، افطار کردن بر من واجب شد».
گرگ گفت: «پس من کی ماه را ببینم؟»
روباه جواب داد: «ساعتی که باغبان با بیلش پیش تو آمد تو ماه را خواهی دید!»
در این اثنا باغبان با بیل آمد و مشغول کتک زدن گرگ شد.
روباه آواز داد: «آقا گرگ! عیدت مبارک».
پیام بگذارید